سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://veshnaveh.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

طبیعت بلبل خوش آوازی است که تنها برای بیداردلان نغمه سرایی می کند.
ببینید و لذت ببرید از نعمت هایی که خداوند در اختیار ما قرار داده و شاد زندگی کنید.
امیدوارم همیشه شاد و خرم باشید و دلتان مملو از عشق یزدان


Nature Inspiration : Water Photography
 
 
07_water
 
 
03_water
[ دوشنبه 91/10/4 ] [ 1:52 عصر ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]

سلام عزیزان

این هم یه عکس بسیار زیبا از کوچه باغ وشنوه در بهار 1391


[ یکشنبه 91/6/12 ] [ 12:40 عصر ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]

سلام دوستان گلم

تعطیلات آخر هفته که مصادف با بعثت حضرت محمد (ص) بود باعث شد که با خانواده به روستای سر سبزمان  وشنوه برویم.  و از هوای گرم تابستان قم فرار کنیم وقتی رسیدیم، روستا از جمعیت شلوغ شده بود خیلی ها مثل ما عزم سفر به روستا را کرده بودند. هوا متعادل بود و از شدت گرمایی که در قم داشتیم کاسته شده بود. جاتون خالی جوجه کبابی درست کرده بودیم و خوردیم و بعد از ظهر نزدیک غروب با خانواده به کوه و کمر و دشت و باغ رفتیم. خیلی از طبیعت لذت بردم . جای شما خالی بود. البته من چون پایم شکسته نبود نتونستم از طبیعت بیشتر بهره ببرم ولی باز یه حال و هوای عوض کردم. بیایید با خانواده و دوستانتان این تابستان را برنامه ریزی کنید و به مناطق ییلاقی استان قم سفر کنید. روستای ما هم در خدمت شماست سعی کنید هفته ای یکبار یه این مناطق بیایید و تجدید روحیه کنید تا روز اول کاری شاد و سرحال باشید. از طبیعت لذت ببرید و خدا را به سبب این نعمات شکرگزار باشید.

دعایم کنید


[ یکشنبه 90/4/12 ] [ 8:54 صبح ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.

پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!

 


[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 11:49 صبح ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطره ها را نفروشید

در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید

تنها به خدا دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه ی راز خدا را نفروشید

سرمایه ی دل نیست بجز آه و بجز اشک
پس دست کم این آب و هوا را نفروشید

در دست خدا آیینه ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید شما را نفروشید

در پیله ی پرواز بجز کرم نلولد
پروانه پرواز رها را نفروشید

یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله ی سعی و صفا را نفروشید

دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره ی دورنما را نفروشید


[ پنج شنبه 89/8/13 ] [ 11:42 صبح ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]
سلام دوستان عزیز
هفته پیش رفتم روستایم
چند دلپذیر است پاییز در روستا، خزان پاییز، افتادن برگهای درختان
غمی در پاییز است که بسیار دوست دارم
خش خش برگهای پاییزی، فصل پاییز که میشه روستا، خلوت میشه، سکوتی غم انگیز روستا را در بر میگیرد انگار خودت هستی و درخت و جنگل و آب و ...
چقدر قشنگ است  روستا در پاییز، دل هوای یار میکند، میری به سوی خاطرات گذشته،
پاییز طبیعیت را دوست دارم
به خاطر غریبی اش
به خاطر سکوتش
به خاطر تنهاییش
به خاطر....


[ یکشنبه 89/7/18 ] [ 11:47 صبح ] [ مجتبی نصیری ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 87664