http://veshnaveh.ParsiBlog.com | ||
به چه کسی باید گفت؟ قصه ی مرگ شقایقها را قصه ی ماندن و خاموش شدن قصه ی بودن و نابود شدن قصه ی باغچه ی خانه ی ما ، که گلشنی پژمرده است و دهستان که دگر از نوای نی چوپان خالیست به چه کسی باید گفت؟ که سرودی به همه ارزش یکرنگ شدن ، به لب کودک دهقان ننشست به چه مقیاس مگر میتوان رفتن او را سنجید یا مگر ، آنکه سفر کرد به شهر ، چه بدی از گل گندمها دید روستایی برگرد، روستا چشم به راه است هنوز روستا ساده و بی آلایش ، شهر تزویر و ریا آرایش روستا عطر گل گندمها ، شهر انباشته از مردم ها روستا بوی گل و نغمه ی رود ، شهر فریاد ، پر از آهن و دود روستا سرو و چنار و شمشاد روستایی مگرت رفت ز یاد! (نوشته آوای عزیزم) [ چهارشنبه 89/7/14 ] [ 9:37 صبح ] [ مجتبی نصیری ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |